23 اوت، سال 2000. در «جزیره ی» لس آنجلس، همه ی آدم های خلافکار و دیوانه که قبلا در نیویورک و دیگر شهرهای امریکا محبوس بوده اند، رها شده اند. مأمور ویژه، «اسنیک» (راسل) فراخوانده می شود تا در لس آنجلس دختر یاغی رئیس جمهور را که جعبه ی سیاه پدرش را ربوده پیدا کند...
اکشنعلمیوتخیلیماجراجویی
امتیاز: ۸ از ۱۰
(تلاش میکنم در بیان دیدگاهم، داستان رو اسپویل نکنم)
پیش و بیش از هر چیز، بازی عالی و چشمگیر کیلین مورفی مانند همیشه کاستیها را کمرنگ نموده است (هرچند، کاستی چندانی به چشم نمیآید)
فیلم دارای داستانی ساده، روان و قابل درک برای بیشتر بینندگان است و از آن دسته از فیلمهاست که پیچیدگی گنگی ندارد.
روایتی ملموس از زندگی یک انسان در دو دوره کودکی و بزرگسالی و تأثیرات رخدادهای روانی و اجتماعی دوران نخست در بزرگسالی.
برای من یادآور سینمای عباس کیارستمی و مجید مجیدی بود.
بهرهگیری از بازیگران نه چندان نامدار و شناخته شده برای بیشتر کاراکترها، به همدلی و همزادپنداری بیننده با کاراکترها کمک شایانی نموده و همین، یکی از ویژگیهای بسیار ارزنده و والای این فیلم است؛ بازیگرانی که بسیار عالی از پس ایفای نقش خود برآمدهاند.
دیگر ویژگی بارز و ارزنده فیلم، پایبندی به مهمترین اصل هنر سینما است، اصل بیان داستان با تکیه بر تصویر، نه دیالوگ!
پیشبرد داستان، بیشتر به دوش بیننده و درک وی از نماهایی است که یا با سکوت درآمیخته یا نوای همگون موسیقی، آنها همراهی میکند؛
این یکی از ویژگیهایی است که در کمتر فیلمی در این روزگار دیده میشود.
موسیقی فیلم هم چندان ملودی برجستهای ندارد که تا سالیان سال آن را زمزمه کنید. همانگونه که از سخنانم پیداست، موسیقی، نقش همراهی را دارد که به درک بهتر داستان کمک میکند و نه بیشتر.
در پایان،
پیشنهاد میکنم اگر به دنبال هیجان فیلمهای اکشن و تریلر هستید، همینجا سروته کنید و از این کوچه بیرون بروید، زیرا با فیلمی بسیار آرام و تا اندازهای انگیزشی روبرو هستیم.
همچنین،
پیشنهادی هم برای دوستانی دارم که به هر دلیل، میخواهند فیلم را تماشا کنند:
پیشنهاد میکنم اگر نسخه دوبله را میپسندید،
تراک سوم را برگزینید زیرا صدای کیلین مورفی، یادآور سریال برجسته و عالی پیکی بلندرز میباشد.
روزگار به کام